گزارش نشست سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه

20 04 2025 09:44

کد خبر : 73590256

تعداد بازدید : 64

1404/01/30

بسمه تعالی

 

نشست سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه به همت گروه مطالعات منطقه‌ای و مرکز ایران و فرانسه در تاریخ ۲۶ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ در سالن  مرکزمطالعات عالی بین‌الملل دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی از ساعت 11:30- 13:30 برگزار شد. در این نشست دکتر ژان پل شانیولو، رئیس موسسه تحقیقات و مطالعات مدیترانه و خاورمیانه (iReMMO) در پاریس، به سخنرانی در خصوص ماهیت سیاست خارجی فرانسه در بین کشورهای مختلف خاورمیانه سخنرانی کردند و سپس به پرسش‌های حاضرین پاسخ دادند. دکتر شانیولو نویسنده بیش از ۲۰ کتاب در موضوع خاورمیانه و مدیر مجله Confluences Mediterranee و از چهره‌های برجسته روابط بین الملل در فرانسه هستند. در این نشست همچنین دکتر نیکنامی، استاد مطالعات اروپا دانشگاه تهران، از طرف گروه مطالعات منطقه‌ای نشست را میزبانی کردند و از سوی موسسه ایران و فرانسه نیز آقای دکتر علیرضا خلیلی(رئیس موسسه در پاریس) و آقای دکتر وحید یعقوبی (معاون مرکز) در جلسه حاضر بودند.مبنای سخنرانی در خصوص سیاست خارجی فرانسه بر مبنای دو محور وزن تاریخ و جهت‌گیری امروز استوار بود.

وزن تاریخ بر سیاست خارجی فرانسه

یکی از مهم‌ترین نکات برای درک درست سیاست خارجی فرانسه وزن تاریخ است که این خود به دو بخش مبحث تاریخ روابط و خاطره‌ای که سیاستمداران از آن دوره در فکر و مغزشان نگه داشتند، تقسیم می‌شود. مخصوصا این خاطره‌ای که فرانسوی‌ها از خاورمیانه در ذهن خود نگه می‌دارند بسیار مهم است چرا که در واقع این ضمیر ناخودآگاه آنها بر مبنای خاطرة گزینشی که از وقایع تاریخی دارند اعمالشان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این خاطره بسته به شغل، سطح و طبقه‌ای که در جامعه دارند و گرایش سیاسی متفاوت است.

فرانسه یک امپراتوری استعماری در خاور نزدیک و شمال آفریقا بود و وزن این تاریخ استعماری کاملا بر روابط امروزی فرانسه با این کشورها اثر گذاشته است. این تاریخ استعماری یک حالت خزنده‌ای دارد که بر تمام ضمیر ناخودآگاه فرانسوی‌ها تأثیر گذاشته که مثال زنده‌اش رابطه فرانسه و الجزایر است. این حافظه تاریخی روابط را هم در طرف فرانسوی و هم در طرف الجزایری تحت تأثیر قرار داده است. نوع رابطه‌ای که فرانسوی‌ها با جهان عرب داشتند متأسفانه ترکیبی از غرور بیش از حد و نگاه تحقیرآمیز نسبت به آنها است که در اثر دوران استعماری ماندگار شده است. به طور کلی درون هر رابطه‌ای که فرانسه امروز با جهان عرب دارد می‌توان تأثیر این خاطره دوران استعمار را مشاهده کرد. البته دیدگاه فرانسه نسبت به ترکیه و ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس کاملا متفاوت است چرا که سابقه چنین استعماری در آن وجود نداشته است.

تاریخ معاصر فرانسه و به خصوص دوران رژیم ویشی باعث شد احساس گناه شدیدی نسبت به جامعه یهودیان پیدا بشود که اثر مستقیمی بر رویکرد فرانسه نسبت به اسرائیل دارد. در نتیجه فرانسه به خاطر همین احساس گناه از زمان تأسیس اسرائیل همیشه پشتیبان این دولت عبری بود و در همه زمینه ها کمکش کرد و اسرائیل حتی به مدد فرانسه توانست به سلاح هسته‌ای مجهز شود. از آن زمان این تفکر به وجود آمد که فرانسوی‌ها هر کاری که از دستشان بر بیاید باید برای حفاظت از اسرائیل انجام بدهند. پس دو رویکرد اصلی سیاست خارجی فرانسه شامل نوع رابطه با کشورهای عربی به واسطه سابقه استعماری و نوع رابطه با دولت اسرائیل است.

نکته‌‌ای که باید اضافه کرد که موجب تحول در نوع روابط با این دو شد به قدرت رسیدن ژنرال دوگل در فرانسه است. دوگل وقتی به قدرت رسید دو برش ایجاد شد. برش اول با دولت اسرائیل بود؛ دوگل به محض به قدرت رسیدن تمام همکاری‌های امنیتی-دفاعی-هسته‌ای با اسرائیل که از دیدش زیادی جلو رفته بود را لغو کرد. نکته خیلی مهم بعدی ماجرای جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل علیه کشورهای عربی بود که در سیاست خارجی فرانسه دوران دوگل در قبال اسرائیل یک برش کاملی ایجاد کرد و نماد این برش واقعی کنفرانس مطبوعاتی ژنرال دوگل در سال ۱۹۶۷ بود. این برش کاملی که دوگل ایجاد کرد، تلاشی بود تا سیاست خارجی فرانسه را از وزن و خاطره تاریخی نجات دهد. جانشینانش یعنی پوپیدو، ژیکسار دستن و حتی رئیس‌جمهور شیراک نیز این مسیر را ادامه دادند. تمامی این رئیس‌جمهورهایی که اشاره شد تلاش داشتند تا یک موضع مستقلی به فرانسه بدهند و سیاست خارجی‌اش را از این وزن تاریخی رها کنند. تا سال ۲۰۰۷ که ژاک شیراک رئیس‌جمهور فرانسه بود همین مسیر ادامه پیدا کرد اما بعد از آن این موضع سنتی به شدت شکننده شد.

واقعه ۱۱ سپتامبر باعث شد تا موضع سنتی فرانسه متزلزل شود. این ماجرا باعث چرخش تاریخی در دیدگاه غرب و به خصوص فرانسه شد. مصداق آن تیتر روزنامه لو موند فردای این واقعه بود که نوشته بود :«ما همه آمریکایی هستیم». این ماجرا شوکی ایجاد کرد که پشت سر آن سوءقصدهایی علیه یهودیان در سراسر فرانسه رخ داد که اینها موجب تحولی شد. نتیجه این وضعیت فاجعه‌بار باعث بیدار شدن ضمیر ناخودآگاه قبلی شد و باعث شد فرانسه به همان حالت خصومت قبلی با اعراب و مسلمانان برگردد. حالتی که وزن تاریخی بر تحلیل منطقی تسلط پیدا کرده است. خط خبری مسلط در این خصوص چنان تسلط پیدا کرده است که جلوی هرگونه تحلیل منطقی را می‌گیرد و در نتیجه وزن نکات تاریخی دوباره سنگین شده است و تسلط آن را در رفتار و حرف مقامات فرانسوی را می‌توان مشاهده کرد.

رویکردهای امروزی سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه

عکس‌العمل فرانسه نسبت به وقایع هفت اکتبر ۲۰۲۳ به طور خیلی عمیقی نامتوازن بود. دلیلش هم برمی‌گردد به ضمیرناخودآگاه فرانسوی‌ها که اینگونه القا شده بود که یک گروه تروریستی اسلامی دارد به یهودیان اسرائیل حمله می‌کند. خود رئیس‌جمهور فرانسه در ابتدا گفت این بزرگترین سوءقصد یهودستیزانه در تمام ده‌ها سال اخیر بوده است و بسیاری از اظهاراتش جمله به جمله همانند حرف‌های نتانیاهو بود. این حرف‌های نتانیاهو چی بود؟ این بود که اسرائیلی‌ها نیز غربی و در خط مقدم مبارزه با تروریسم اسلام‌گرا هستند و اسرائیلی‌ها می‌جنگند تا غربی‌ها در امنیت باشند. پس هفته‌های اول فرانسه کامل شیرجه رفت به آن ذهنیت‌های تاریخی گفته شده و ماه‌ها طول کشید تا دولت فرانسه به بیان معتدل‌تر و مطابق‌تر با استقلال فرانسه برگردد. بعد از چندین ماه بیان فرانسه مبتنی بر امنیت اسرائیل و حق فلسطینیان برای داشتن کشور خودشان شد. اولین چرخش به سمت تعادل در سیاست فرانسه رأی مثبت آن به قطعنامه‌ای در مجمع سازمان ملل در سپتامبر ۲۰۲۴ بود که می‌گفت اشغالگری اسرائیل غیرقانونی است و باید متوقف شود. حرف مکرون مبنی بر احتمال به رسمیت شناختن موجودیت فلسطین توسط فرانسه آخرین قسمت خط بازگشت به این تعادل بود که با رأی فرانسه شروع شده بود.

در حوزه شامات نیز تمام رویکردهای فرانسه ریشه در تاریخ دارد. در خصوص لبنان فرانسه می‌گوید این کشور به مثابه خانه خودم است. مصداق این رویکرد آمدن مکرون به بیروت بعد از انفجار وحشتناک بندر بیروت در ۲۰۲۰ است. او در آنجا سخنرانی کرد و گفت از حاکمان لبنان می‌خواهد و باید اصلاحات لازم را انجام بدهند و چند هفته دیگر برمی‌گردد و آن را بررسی می‌کند. این دقیقا برخواسته از همان دیدگاه تاریخی استعماری است. باید توجه داشت وقتی فرانسه در رابطه با لبنان حرف می‌زند یعنی یک لبنان مسیحی که با لبنان امروز اصلا تطبیقی ندارد و به خاطر همین این سفر یک شکست واقعی بود.

در خصوص سوریه وضعیت فرق می‌کند. از همان ابتدا یک بدبینی شدیدی از سوی سوری‌ها نسبت به فرانسه وجود داشت و آنها در همان زمان حاکمیتِ فرانسه شورش کردند و فرانسوی‌ها دمشق را بمباران کردند. پس فرانسه از ابتدا با سوریه در تقابل بود. در سال ۲۰۱۱ نیز فرانسه رابطه‌اش را با دولت سوریه را قطع کرد و اکنون نیز تلاش دارد تا دولت جدید سوریه را همراهی کند. پس در یک کلمه رابطه فرانسه چه با اسرائیل چه سوریه و چه لبنان متأسفانه ریشه در تاریخ دارد.

رابطه با کشورهای خلیج فارس به کل متفاوت است، چرا که به جز عربستان سعودی این کشورها قبلا اصلا وجود نداشتند که سابقه تاریخی بخواهد تأثیری بگذارد. رابطه فرانسه با این کشورها کاملا مبتنی بر منافع اقتصادی و استراتژیک است. عملا بعد امنیتی هم همیشه یکی از پایه‌های اصلی این روابط بوده است؛ بیخود نیست که از پنج واردکننده بزرگ تسلیحات فرانسه چهارتای آن یعنی عربستان، امارات، قطر و مصر در خاورمیانه است. یعنی به طور کلی در روابط سیاسی منطق حاکم است نه وزن تاریخ.

وقتی پای ایران می‌رسد مقامات فرانسوی می‌خواهند همه‌چیز را ساده‌نگری کنند و واقعیت این است که از زمان انقلاب اسلامی یک سری سازه‌های فکری خیلی قوی بر دیدگاه‌های فرانسوی‌ها حکومت می‌کند. طبیعتا این سازه‌های فکری دلیلش یک سری اقداماتی است که ایران و فرانسه بعد از انقلاب اسلامی در قبال یکدیگر انجام دادند. پس دولت فرانسه ایران را یک دشمن خطرناک و رقیب برای منافع ملی خودش و کشورهای غربی در منطقه خاورمیانه می‌داند. یکی از نکات مسئله هسته‌ای است. حتی با وجود اینکه فرانسه خودش یکی از امضاء‌کنندگان برجام بود اما وقتی که آمریکا از برجام کشید کنار فرانسه با وجود اینکه خواست کاری بکند اما دید نمی‌تواند کاری بکند. نتیجه این سیاست این شد که فرانسه می‌گوید حاضر نیست ایران سلاح هسته‌ای داشته باشد ولی در عمل دیگر کسی فرانسه را به بازی نمی‌گیرد. نکته بعدی چیزی است که محور مقاومت نامیده می‌شود و همینطور مسئله ایران-اسرائیل است که فرانسه طبیعتا در کنار اسرائیل است. نکته آخر پیرامون مسائل دو طرفه نیز دو زندانی فرانسوی است که در ایران دستگیر شدند. این مورد آخر همه‌چیز را به روی خودش متمرکز کرده است و عملا تمام جاده‌ها و حتی جاده‌های دیالوگ را بسته است.

تهیه و تنظیم گزارش: علی محبی زانیانی

(دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات آمریکای شمالی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)


 


​​​​​​​

برچسب